زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

زینب جونم هر روز ماه تر از دیروز

زینب عزیزم هر روز که میگذره و رشد و تکاملت بیشتر میشه مامان و بابا عشق میکنند الان که نزدیک به هفت ماهت داره میشه کارهای خوشگلت دلنشین تر شده : دیگه مثل خانمها می نشینی و بازی میکنی ، روروئک رو حرکت میدی (البته بیشتر عقب)،  با صدای بلند ما رو خطاب قرار میدی ، براحتی لیوان خودت یا شیشه رو میگیری سمت دهانت میبری، از همه خوشگلتر دندون هاته که دومیش هم داره در میاد ،  گاهی بصورت نشسته که هستی خیز برمیداری به صورتی که سینه خیز حرکت کنی ، حوصلت سر میره و دائم دوست داری مامان و بابا باشما بازی کنند و.... عزیز دلم هیچ چیز برای مامان و بابا شیرینتر از این نیست که ...
29 تير 1390

مبارك باشه دختر گلم

       مژده  مژده دختر نازنينم اولين دندون كوچولوت جوونه زد زينب زيباي مامان امروز روز ولادت حضرت علي اكبر و روز جوان بود.من و تو هم با مامان جون و خاله ها دعوت شده بوديم براي شركت در يك مولودي و تو كه بلد نبودي دست بزني اونجا كلي سرسري كردي گلم و با شيرين كاريهات دلمو بردي.وقتي اومديم خونه خوابيدي اينم عكست بعد از بيدار شدنته.عزيزم الان حدود يه هفته هست مثل خانومها مي نشيني و خودت رو كاملا نگه ميداري البته روزها من دورت رو سنگر بندي ميكنم تا خدايي ناكرده اگه  افتادي زبونم لال اوخ نشي. اين لباست رو هم مامان و بابا كه عاشقت هستند قبل از عيد نوروز برات خريده بودند تا شما براي...
23 تير 1390

گوله نمک ما

اول سلام  ، حلول ماه شعبان و اعیاد بزرگ اون رو به همه تبریگ میگیم چند روزی بود که میخواستم برات بنویسم ولی هر روز به شکلی نمیشد یه روز کار زیاد بابا و یه شب بخاطر بیداری شما و یه روز قطعی نت و... اما خدا رو شکر امروز موفق شدم تا برات بنویسم از اون هفته روز دوشنبه  که موقع واکسن شش ماهگیت بود و شب رفتیم پیش دکتر حمیدی و گفت فقط یکی از واکسن ها رو میزنه و یکی دیگه که هپاتیت باشه رو ماه دیگه میزنه .خلاصه بعد از معاینات مختلف دکتر گفت شما تقریبا ٧ کیلو شدی و روند رشدت با اسهال و مریضی خوب بوده و دکتر گفت که یواش میتونی سوپ هم نوش جون کنی . و اما قسمت سوزناکش شروع شد و آمپول با&nb...
15 تير 1390

در آستانه شش ماهگی گلمون

زینب عزیز دل  این روزها که آخرین روزهای پنج ماهگیته  حسابی خوشمزه تر شدی و خواستنی .  یکی از اون شیرینی هات سر سری کردنهاته که خیلی به دل مامان و بابا می چسبه و دلشون میخواد بخورندت.دیشب حدود ساعت ١٢ بود که بی تابی خواب کردی البته به سبک خودت (مالیدن سر و مماغت و صورتت رو با دستهای کوچولوت) خلاصه مامان مجبور شد وسط سریال شبکه سه شما ببره تو اتاقت و بخوابونه.خلاصه بعد از لحظاتی مامان گفت شما خوابیدی و ما هم یکم میوه خوردیم و ساعت١ بود که تصمیم به خواب گرفتیم و به محض ورود به رختخواب شما بیدار شدی و خیلی سرحال انگار که یه خواب نیمروزی کردی خیلی ...
6 تير 1390

زینب و جدول رشد(پنج ماهگی)

مهارتهاي اصلي(اکثر کودکان انجام میدهند)   رنگهاي تيره را تشخيص ميدهد مي تواند بغلتد (قلقلی جونم تو از سه ماهگی میغلتیدی،الان هم خیلی سریع از هر دو طرف غلط میزنی گلم.) با بازي كردن با دست ها و پاهايش خودش را سرگرم مي كند مهارتهاي اضافي(نیمی از کودکان انجام میدهند)   بطرف صداهاي جديد ميچرخد   نام خود را تشخيص ميدهد   مهارتهاي پيشرفته (تعداد كمي از كودكان انجام مي دهند ) ممكن است بدون كمك چند لحظه بنشيند اشيا را به دهان ميبرد   ممكن است ترس از غريبه ها شروع شود ...
2 تير 1390
1